English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2153 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get U تهیه کردن فهمیدن
gets U تهیه کردن فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
compass U محدود کردن فهمیدن
follow U تعقیب کردن فهمیدن
realized U درک کردن فهمیدن
realizing U درک کردن فهمیدن
realised U درک کردن فهمیدن
realize U درک کردن فهمیدن
realizes U درک کردن فهمیدن
follows U تعقیب کردن فهمیدن
realising U درک کردن فهمیدن
followed U تعقیب کردن فهمیدن
realises U درک کردن فهمیدن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
misapprehending U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehends U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misconsture U بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
reads U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
castellation U تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
process U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
procures U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
afford U تهیه کردن
procured U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
provide U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
provides U تهیه کردن
supplying U تهیه کردن
cater U تهیه کردن
catered U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
to find in U تهیه کردن
blends U تهیه کردن
blend U تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up U کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
effigies U تمثال تهیه کردن
harness U اشیاء تهیه کردن
harnessing U اشیاء تهیه کردن
harnessed U اشیاء تهیه کردن
to lay in a stock U موجودی تهیه کردن
enabled U تهیه کردن برای
enable U تهیه کردن برای
bills U تهیه کردن صورتحساب
bill U تهیه کردن صورتحساب
enables U تهیه کردن برای
preparations U تهیه کردن اتش
enabling U تهیه کردن برای
quadruplicate U در چهارنسخه تهیه کردن
conserve U کنسرو تهیه کردن
extemporised U فورا تهیه کردن
conserves U کنسرو تهیه کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
extemporize U فورا تهیه کردن
extemporized U فورا تهیه کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
program U برنامه تهیه کردن
extemporizes U فورا تهیه کردن
extemporizing U فورا تهیه کردن
processes U تهیه و تولید کردن
conserving U کنسرو تهیه کردن
process U تهیه و تولید کردن
programs U برنامه تهیه کردن
extemporising U فورا تهیه کردن
preparation U تهیه کردن اتش
triplicate U در سه نسخه تهیه کردن
conserved U کنسرو تهیه کردن
funded U تهیه وجه کردن
fund U تهیه وجه کردن
effigy U تمثال تهیه کردن
programmes U برنامه تهیه کردن
programme U برنامه تهیه کردن
extemporises U فورا تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
mush U حریره اردذرت تهیه کردن
aminister U تهیه کردن بکار بردن
circumstantiate U امارات لازمه را تهیه کردن
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
drafted U تهیه کردن پیش نویس
drafts U تهیه کردن پیش نویس
handwrite U نسخه خطی تهیه کردن
to raise funds U تهیه وجه یاسرمایه کردن
to draw up U تهیه کردن درصف اوردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
draft U تهیه کردن پیش نویس
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
scabble U زمخت وناصاف تهیه کردن
bossed U نقش برجسته تهیه کردن
bosses U نقش برجسته تهیه کردن
bossing U نقش برجسته تهیه کردن
boss U نقش برجسته تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
financed U علم دارایی تهیه پول کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
finance U علم دارایی تهیه پول کردن
develop U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
revictual U دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing U علم دارایی تهیه پول کردن
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
finances U علم دارایی تهیه پول کردن
develops U توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
mekeready U تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
mekeready U وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financing U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances U درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
make U تهیه کردن طرح کردن
put out U تهیه کردن اشفته کردن
To make reservations. To book seats. U جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to draw out U تهیه کردن طرح کردن
makes U تهیه کردن طرح کردن
furnishes U مزین کردن تهیه کردن
furnishing U مزین کردن تهیه کردن
furnish U مزین کردن تهیه کردن
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
twing U فهمیدن
comprehends U فهمیدن
grasped U فهمیدن
catch U فهمیدن
inducted U فهمیدن
skill U فهمیدن
telling-off U فهمیدن
inducting U فهمیدن
comprehend U فهمیدن
tell U فهمیدن
inducts U فهمیدن
comprehended U فهمیدن
induct U فهمیدن
comprehending U فهمیدن
tells U فهمیدن
grasp U فهمیدن
grasps U فهمیدن
misconceive U بد فهمیدن
gripe U فهمیدن
to have a gust of U فهمیدن
catch on <idiom> U فهمیدن
understands U فهمیدن
make out <idiom> U فهمیدن
understand U فهمیدن
see U فهمیدن
sees U فهمیدن
twigs U : فهمیدن
twig U : فهمیدن
to make out U فهمیدن
to get on to U فهمیدن
to catch on U فهمیدن
have in mind <idiom> U فهمیدن
savviest U فهم فهمیدن
savvey U فهم فهمیدن
misconstrue U در فهمیدن مقصود
malentendu U اشتباه فهمیدن
get it through one's head <idiom> U فهمیدن ،باورداشتن
find out <idiom> U فهمیدن ،یادگرفتن
put across <idiom> کاملا فهمیدن
savvier U فهم فهمیدن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com